خط خطی های ذهن خستم

ساخت وبلاگ

سلام  من برگشتم :|از اخرین مطلبی که آپلود کردم بیشتر از یک سال میگذره عیدتون مبارک باشه :| اینکه باز به اینجا سر زدم دلیلش این بود که گوشیم ترکیده و تعمیرگاهه و من باز اومدم سراغ این کامپیوتر درب داغونم و باز یاد وبلاگ و وبلاگ نویسی افتادم. البته نمیدونم هنوزم کسایی هستن که وبلاگارو بخونن یا نه!!؟ اینکه توضیح بدم تو این یه سال چه اتفاقایی بر من گذشته یه پست خیلی طولانی میخواد که فعلا فرصت نوشتنشو ندارم (فردا امتحان فیزیک2 یکی از درسای سخت دنیا رو دارم) تنها چیزی که میتونم بگم اینه که این پریسایی که داره این متن رو مینویسه با اون کسی که یک سالو نیم پیش این وبلاگ رو ساخته و براش پروفایل نوشته کلی فرق کرده... هروقت تونستم میام و پروفایل رو اپدیت میکنم  خط خطی های ذهن خستم...ادامه مطلب
ما را در سایت خط خطی های ذهن خستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dailynotesso بازدید : 10 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 1:53

+23 دی 95+ پنجشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۵ • 17:0 بعد از وقفه ای طــولانی سلام... اینکه کم به اینجا سر میزنم کم لطفی محضه ولی خب این مدت انقدر مشغله داشتم که این حضور کم رنگمو توجیه کنه درگیر پروژه های دانشگاهی و امتحانات بودم که هنوزم چندتاشون به قوت خودشون باقین و منتظرن که من برم و شاخشونو بشکنم... آدم با پشتکاری نیستم ولی ایشالا به لطف و یاری خدای عزیزم از پسشون برمیام... دلیل انتشار کردن این مطلب بعد از مدت ها اینه که.... من داشتم پشت میزم درس میخوندم که......تنها چیزی که الان واضح و مبرهنه اینه که دست به تایپ شدن بهونه ای شده برای من که از زیر این بار سنگین شونه خالی کنم... شاید برای همیه که خط خطی های ذهن خستم...ادامه مطلب
ما را در سایت خط خطی های ذهن خستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dailynotesso بازدید : 17 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:31

+26 دی 95+ دوشنبه بیست و هفتم دی ۱۳۹۵ • 0:45 سلامــ :) امروز خیلی عصبانی بودم ...فوق العاده زیاد ...به نظر من اینکه ادم بخواد یه روزی رو خوب شروع کنه یا بد همش بستگی به این داره که صبح چجوری از خواب بیدار شه...من امروز نه تنها خوب از خواب بیدار نشدم بلکه چند دقیقه ای از بیدار شدنم نگذشته بود که با مادر گرامیم بحثم شد.. من یه برادر دارم..اسمش حامده و سه سال از خودم کوچیک تره...ما کودکی خوبی رو با هم گذروندیم ولی مشکلاتمون از زمانی شروع شد که هردومون به سن نوجوونی و جوونی رسیدیم...میشه گفت الان اصلا باهم خوب نیستیم و من اصلا دلیلیشو نمیدونم...و فقط میدونم که به هیچ وجه از این وضعیت راضی نیستمو د خط خطی های ذهن خستم...ادامه مطلب
ما را در سایت خط خطی های ذهن خستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dailynotesso بازدید : 12 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:31

+4 بهمن 95+ دوشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۵ • 9:40 فکر نمیکنم دیگه لازم باشه هر دفعه که میام توضیح بدم چرا دیر به دیر میام ... فردا امتحان فیزیک دارم خییلی زیاده و من یه کوچولو بیشتر نخوندم. شاید بخاط این الان اینجام و مینویسم که دلم برای آتش نشانای مهربونم کبابه... اونا شهید شدن و الان بهشون میگن قهرمان..ولی به نظر من بیش از اینکه اونا به این القاب نیاز داشته باشن به جونشون نیاز داشتن...خیلیاشون بچه داشتن...اونا پول بنیاد شهید که *اگه* بهشون بدن رو نمیخوان...اونا باباشونو میخوان مادرایی که پسراشونو از دست دادن قهرمان نمیخوان...دیدن پسرشون تو لباس دامادیو میخوان کاری به اینکه کی مقصر بود ندارم...فقط هم خط خطی های ذهن خستم...ادامه مطلب
ما را در سایت خط خطی های ذهن خستم دنبال می کنید

برچسب : بهمن, نویسنده : dailynotesso بازدید : 10 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:31

+7 اسفند 95+ شنبه هفتم اسفند ۱۳۹۵ • 11:38 سلام امتحانا که تموم شد هیچ ،ترم جدید هم شروع شد نگم براتون.. 3تا درسو افتادم که هیچ، مشروطم شدم یک ماه و سه روز از آخرین باری که اومدم اینجا میگذره و الان درگیر کمک توی خونه تکونیم...کلا آدم درگیریم :| چند وقتی میشه که هیچ حسی ندارم..تهی شدم از همه چیز..نه خوشحالم نه غمگین..نه عاشقم نه از کسی بدم میاد..این چه برزخ لعنتی ایه که توش گیر کردم!!؟نمیدونم خیلی دوست دارم بیشتر بنویسم ولی ...حسش نیست بدرود پریسا خط خطی های ذهن خستم...ادامه مطلب
ما را در سایت خط خطی های ذهن خستم دنبال می کنید

برچسب : اسفند, نویسنده : dailynotesso بازدید : 13 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:31

دوره ی وبلاگ نویسی سر اومده ...و این مایه ی دلسردی منیه که به این کار اعتیاد دارم وبلاگ دفتر خاطرات منه..منی که بخاطر تنبلی از قلم به دست گرفتن عاجزم و به خاطر اعتیادم به اینترنت نوشتن تو اینجا برای از سهل الوصول ترین کارهاست البته تو این کارم حتی دچار تنبلی میشم...خیلی زیاد تنبلم ...اونقدر که حتی بعضی وقتا زورم میاد فکر کنم که چه اتفاقایی برام در طول روز افتاده ، چه برسه بخوام تایپشون کنم.. ولی یکی از دلایلی که من دوباره بعد از مدت ها به این تزریقگاه ارامش رو آوردم نیاز شدیدم به تند شدن دستم توی تایپه توی یه سایت به عنوان فریلنسر مشغول به کار شدم ...که البته من به جز تایپ و پاور و نویسندگی هیچ توانایی دیگه ای ندارم...البته برنامه هایی برای پیشرفتم دارمااا...بعد از اتمام این ترم دانشگاه هرچه سریع تر اقدام به ثبتنام توی دوره های اولیه کامپیوتر میکنم...که با توجه به استعداد فوق العادم که البته واقعیته و تعریف از خودم نیست زود یاد میگیرم... پ.ن: همین الان مشغول گوش دادن به آهنگ تمومش کن از شهاب مظفریم که بد به دلم نشسته...توصیم به خوانندگان احتمالیه این مطلب اینه که در اسرع وقت اقدام به خط خطی های ذهن خستم...ادامه مطلب
ما را در سایت خط خطی های ذهن خستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dailynotesso بازدید : 21 تاريخ : شنبه 4 دی 1395 ساعت: 23:34

گذشت اون زمان که تا توی وبلاگت مطلب جدید میذاشتی تمام دوستات میریختن توشو برات کامنتای قشنگ میذاشتن.. این حرف اول حرف دومم اینه که از یه نفر خوشم اومده ولی نمیتونم حس اونو بفهمم..نیاز به راهنمایی دارم ولی روم نمیشه از کسی بپرسم...دوستای مجازی چاره ی دردمن که ...نیستن حرف سومم اینه که کنفرانس دارم درباره ی فرخی یزدی شاعر لب دوخته ی دوران مشروطه...زندگی سراسر شور و هیجانی رو داشته..توصیه میکنم به ویکی پدیا سری بزنید و اندکی از این تایم با ارزشتونو که تمام کمال به پرسه زدن توی فضای مجازی میگذرونید رو به مطالعه زندگی نامه با ارزش ایشون اختصاص بدین ... دیگه اینکه باید شهریه ی دانشگاهو تا پنجم تسویه کنیم....الله یاریمون کن ...کمر شکنه اون روزایی که پا مینداختم رو پا و ولو میشدم و هفت پادشاهو خواب میدیدم ...یا توی مدرسه وقتمو همش به چرت زدن یا شر و ور گویی میگذروندم حتی فکر این روز از سرم گذرم نمیکرد ...پیشمونم...ولی آب رفته به سر چشمه نمیگردد باز...البته به مامانم گفتم یسال دیگه بمونم پشت کنکورا ولی خب میدونست من تنبلم موافقت نکرد پ.ن1: دوست دارم ساعت ها اینجا بشینمو توی این صفحه ی سفید تای خط خطی های ذهن خستم...ادامه مطلب
ما را در سایت خط خطی های ذهن خستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dailynotesso بازدید : 21 تاريخ : شنبه 4 دی 1395 ساعت: 23:34

امروز اتفاق خاصی نیفتاد ...کلاس تاریخ داشتم که درباره ی ورود اسلام به ایران بحث کردیم...و طبق معمول همیشه من نزدیک بود با استاد دعوام بشه...اسلام خیلی دین خوبیه...من خودم مسلمونم و به مسلمون بودنم افتخار میکنم...ولی خب این که توی زمان ابوبکر به ایران حمله کردن و همه چیزمونو غارت کردن و تمام تمدنمونو از بین بردن هم جای انتقاد داره..

پ.ن: آهنگ جدید مهدی جهانیو علیشمس اومده...زیبا تر از تو...من که قفلم روش :)) 

خط خطی های ذهن خستم...
ما را در سایت خط خطی های ذهن خستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dailynotesso بازدید : 23 تاريخ : شنبه 4 دی 1395 ساعت: 23:34

 خب...روز شلوغی داشتم و نمیدونم از کجا شروع کنم...به نظرم از همون اول صبح همه ی اتفاقارو بنویسم خوب باشه... صبح ساعت یک ربع به پنج از خواب پریدم، و از جایی که باید برای دانشگاه آماده میشدم دیگه نخوابیدم...با کلی استرس خودمو به مترو رسوندم..ولی خب طبق قرارم با یکی از دوستام که باهم میرفتیم دانشگاه منتظر اون موندم...که طبق معمول همیشه دیر اومد  توی دانشگاه برامون برنامه نقالی اجرا کردن که خیلی جذاب بود...و بعدشم بهمون پیکسل هندونه دادن که یادگاری خیلی نازیه بعد از دانشگاه با بابا مشرف شدیم خونه ی مامان بزرگ که به مامانو داداش ملحق بشیم... شب یلدا رو کنار خونواده ی خاله و مامان بزرگم گذروندیم...منو دختر خالمم از این فرصت استفاده کردیمو یه دقیقه بیشتر سرمون تو گوشیامون بود الانم که دارم ابن متنو مینویسم فردای دیشبه و من خواب موندمو دانشگاه نرفتم :) پ.ن:میدونم بد نوشتم...ولی لطفا به کسی که باید تا ساعت 8 یک ساعتو نیم راهو تا دانشگاه طی کنه خورده نگیرید (به ساعت انتشار متن توجه کنید )  خط خطی های ذهن خستم...ادامه مطلب
ما را در سایت خط خطی های ذهن خستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dailynotesso بازدید : 18 تاريخ : شنبه 4 دی 1395 ساعت: 23:34

ツامروز بعد از یکـ ماه آزگــآر دوســتای عزیزمـو دیدمـ ... وای که چــقدر دلـمـ براشــون تنگــ شده بـودツ ، عآلـی بود و خیــلی خوش گــذشتـ الــبته ما که میـرسیمـ بهمـ فقط میــخوریمـ...وقتی اومدم خونه شکممــ اندازه یه زن 9 ماهه اومــده بود جلو :| پـ . نـ : فردا مهمونی داریمـ نمیدوونمـ چی بپوشمـ : خط خطی های ذهن خستم...ادامه مطلب
ما را در سایت خط خطی های ذهن خستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dailynotesso بازدید : 17 تاريخ : يکشنبه 28 شهريور 1395 ساعت: 20:40